باستان‌شناسان چگونه به خورشیدگرفتگی واکنش نشان می‌دادند؟

باستان‌شناسان چگونه به خورشیدگرفتگی واکنش نشان می‌دادند؟

در هشتم آوریل، میلیون‌ها نفر با حیرت نظاره خواهند کرد که چگونه ماه در یک خورشیدگرفتگی کامل پشت خورشید ناپدید می‌شود. این روزها، البته، ما می‌دانیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است – مدار ماه آن را بین خورشید و زمین حمل می‌کند و سایه ماه سطح سیاره ما را دربرمی‌گیرد. اما در دوران باستان، منظره ناپدید شدن خورشید در وسط روز، شگفت‌انگیز و حتی ترسناک به نظر می‌رسید.

برادلی شافر، اخترشناسی در دانشگاه ایالتی لوئیزیانا که تاریخ خورشیدگرفتگی‌ها و ماه‌گرفتگی‌ها را مطالعه کرده است، می‌گوید: «تصور کنید که یک کشاورز هستید – بیرون هستید و ناگهان آسمان تاریک می‌شود. این فقط می‌تواند پیامی از جانب خدایان باشد.»

شافر می‌گوید، برای اجداد ما، یک خورشیدگرفتگی تقریباً به طور قطع به عنوان یک فال بد تلقی می‌شد. «خورشید و ماه به طور معمول خدایان اصلی در معبد شما هستند – و آنجا خورشید است که جلوی چشمان شما در حال مرگ است. این خبر خوبی نیست.»

در سراسر جهان، افسانه‌ها و اسطوره‌هایی درباره این پدیده شکل گرفت. در چین باستان، خورشیدگرفتگی نشانه‌ای از بلعیده شدن خورشید توسط یک اژدها بود. مردم طبل می‌زدند و سر و صدای زیادی راه می‌انداختند تا جانور را بترسانند و نور روز را بازگردانند. در آمریکای جنوبی، اینکاها خورشیدگرفتگی را نشانه‌ای از نارضایتی خدای خورشید می‌دانستند. رهبران سعی می‌کردند تا منشأ خشم او را کشف کنند و با یک قربانی مناسب او را راضی کنند.

اما محققان نمی‌توانند بگویند کدام خورشیدگرفتگی‌های خاص قبل از اختراع نوشتار مشاهده شده‌اند. به عنوان مثال، در شمال غربی اروپا، ح حکایات سنگی باستانی اغلب الگوهای مارپیچی را نشان می‌دهند که گاهی اوقات به عنوان نماد خورشید و احتمالاً یک خورشیدگرفتگی تفسیر می‌شوند. به طور مشابه، در جنوب غربی ایالات متحده، بسیاری از حکاکی‌های روی صخره که به عنوان سنگ‌نگاره شناخته می‌شوند، نمادهایی شبیه به خورشید را نشان می‌دهند.

یکی از گویاترین این حکاکی‌ها در چاکو کانیون، نیومکزیکو دیده می‌شود. محققان پیشنهاد کرده‌اند که تصویر دایره‌ای، نمایشی از یک خورشیدگرفتگی است که در سال ۱۰۹۷ پس از میلاد از این تنگه قابل مشاهده بوده است. دانشمندان اشاره می‌کنند که دو خورشیدگرفتگی کامل دیگر نیز در سال‌های ۱۲۵۷ و ۱۲۵۹ در منطقه قابل مشاهده بوده است. ساکنان منطقه‌ای که اکنون جنوب غربی کلرادو است، می‌توانستند هر دو رویداد را با فاصله تنها دو سال، به همراه دنباله‌داره‌ای که در تابستان و پاییز ۱۲۶۴ به اندازه کافی درخشان بود که با چشم غیرمسلح دیده شود، شاهد باشند. جالب اینجاست که به نظر می‌رسد این رویدادها با شروع یک مهاجرت بزرگ همزمان شده‌اند، به طوری که مردم آناسازی که در آن منطقه زندگی می‌کردند، سکونتگاه‌های خود را رها کرده و منطقه را ترک کردند. در حالی که مورخان معتقدند خشکسالی دلیل اصلی مهاجرت بوده است، تایلر نوردگرن، ستاره‌شناس، نویسنده و هنرمندی که در زمینه اطلاع‌رسانی در مورد خورشیدگرفتگی تخصص دارد، می‌گوید که خورشیدگرفتگی‌ها می‌توانستند در سطح روانی بر این آمریکایی‌های باستان تأثیر بگذارند. او می‌گوید: «این می‌تواند همان چیزی باشد که باعث شود بگویید، ‘باشه، این جای بدی است؛ ما باید کار دیگری انجام دهیم. همه جمع کنید و بروید.’»

باستان‌شناسان چگونه به خورشیدگرفتگی واکنش نشان می‌دادند؟

با این حال، دانشمندان نمی توانند مطمئن باشند که نشانه های چاکو کانیون تحت تاثیر یک خورشیدگرفتگی ایجاد شده اند. شافر در تفسیر نشانه های سنگی مبهم احتیاط می کند. او می گوید: «تقریبا هر خط قرمزی را می توان تصور کرد که یک خورشیدگرفتگی است.»

یکی از قدیمی ترین سوابق از مشاهده مردم نسبت به یک خورشیدگرفتگی خاص ممکن است روی یک لوح گلی در شهر بندری اوگاریت سوریه ثبت شده باشد، که اعتقاد بر این است که حاوی اشاره ای به خورشیدگرفتگی پنجم مارس ۱۲۲۳ قبل از میلاد است. شافر می گوید، احتمالاً سابقه ثبت خورشیدگرفتگی در چین نیز به همان اندازه قدمت داشته باشد.

در سراسر جهان باستان، پیش از آن که سازوکار خورشیدگرفتگی درک شود، مردم با شوک و سردرگمی نسبت به ناپدید شدن خورشید در طول یک خورشیدگرفتگی واکنش نشان می دادند. در قرن هفتم قبل از میلاد، یک خورشیدگرفتگی بر فراز جزیره یونانی پاروس، این سخنان را از ارشیلخوس، شاعر، برانگیخت: «دیگر هیچ چیز در دنیا نمی تواند مرا شگفت زده کند. زیرا زئوس، پدر المپ نشینان، با پنهان کردن نور خورشید شکوفا، نیمه روز را به شب سیاه تبدیل کرده است، و اکنون وحشت تاریک بر بشریت سایه افکنده است. هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد.»

تنها چند قرن بعد، چیزی شبیه به درک امروزی از خورشیدگرفتگی به وجود آمد. شافر می‌گوید بخشی از این اعتبار باید به آناکساگوراس، فیلسوف یونانی که در قرن پنجم قبل از میلاد زندگی می‌کرد، تعلق گیرد. به نظر می رسد آناکساگوراس می دانسته که هم خورشیدگرفتگی و هم ماه گرفتگی شامل سایه هستند: خورشیدگرفتگی زمانی اتفاق می افتد که سایه ماه روی زمین بیفتد و ماه گرفتگی زمانی اتفاق می افتد که سایه زمین روی ماه بیفتد.

شافر می گوید: «در واقع، او در حال جایگزینی توضیح خرافه ای یا معجزه آسای اولیه درباره خورشیدگرفتگی – ‘آپولو عصبانی شد’ یا ‘کسی در تلاش است آپولو را بکشد’ – با یک توضیح ساده فیزیکی درگیر کننده سایه ها بود. و چه کسی از سایه می ترسد؟»

اما شاید آناکساگراس نفر اول نبوده باشد. گفته می شود تالس ملطی، اخترشناس یونانی، خورشیدگرفتگی ۵۸۵ قبل از میلاد را پیش بینی کرده است. این خورشیدگرفتگی در حالی رخ داد که دو گروه متخاصم، لیدی ها و مادها، درگیر جنگی بودند که چندین سال به طول انجامیده بود. با دیدن خورشیدگرفتگی، این دو کشور سلاح های خود را زمین گذاشتند و صلح برقرار کردند. اما آیا تالس واقعاً این خورشیدگرفتگی را پیش بینی کرده بود؟ این داستان نه از خود تالس، بلکه از مورخ هرودوت، که صد سال بعد به دنیا آمد، به ما رسیده است.

شافر می گوید: «داستان تالس احتمالاً بیشتر حقیقت دارد. هرودوت معمولاً بسیار قابل اعتماد است.» با این وجود، ابهامات زیادی داستان را احاطه کرده است؛ توصیف هرودوت مبهم است و مورخان تردید دارند که تالس دانش کافی از نجوم برای پیش بینی دقیق داشته باشد. مورخان بر این باورند که بعید است تالس ماه و تاریخ دقیق خورشیدگرفتگی یا اینکه از کجا قابل مشاهده باشد را پیش بینی کرده باشد. تالس احتمالاً گفته بود که یک خورشیدگرفتگی در سال خاصی محتمل است؛ سپس، زمانی که اتفاق افتاد، داستان‌هایی درباره «پیش‌بینی» او پخش شد. تالس همچنین ممکن بود متوجه شده باشد که خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی با فاصله دو هفته از هم اتفاق می افتند؛ او ممکن است با دیدن یک ماه گرفتگی گفته باشد که یک خورشیدگرفتگی در راه است. اما حتی این هم دشوار است؛ در حالی که ماه گرفتگی را می توان از هر نقطه ای از شب زمین دید، خورشیدگرفتگی را فقط می توان از یک «مسیر باریکی از کلیت» دید. برای پیچیده تر شدن موضوع، ما نمی دانیم میدان نبرد واقعاً کجا بوده است؛ مورخان فقط می توانند حدس بزنند که جایی در آسیای صغیر (ترکیه امروزی) بوده است.

در دوران اخیر، خورشیدگرفتگی‌ها همچنان تأثیر خود را بر تاریخ گذاشته‌اند. در سال ۱۹۱۹، مشاهدات یک خورشیدگرفتگی به دانشمندان اجازه داد تا نظریه گرانش آینشتین، که به نسبیت عام معروف است، را آزمایش کنند. نتایج، نظریه او را تأیید کرد، مفهوم گرانش نیوتن را وارونه کرد و آینشتین را به شهرت جهانی رساند.

البته امروزه دیگر خورشیدگرفتگی‌ها رویدادهای مرموزی نیستند. ما فیزیک پشت آن‌ها را درک می‌کنیم و می‌توانیم قرن‌ها با دقتی در حد کسری از ثانیه آن‌ها را پیش‌بینی کنیم. با این وجود، نوردگرن می‌گوید با کمی تخیل هنوز هم می‌توان معانی ویژه‌ای را از این رویدادهای نادر آسمانی برداشت کرد. او اشاره می‌کند که در سال ۲۰۰۴، زمانی که تیم ردس Sox بوستون برای اولین بار در تقریباً ۹۰ سال، قهرمان سری جهانی شد، بازی نهایی درست زمانی برگزار شد که یک ماه‌گرفتگی کامل در حال وقوع بود. به طرز جالبی، ماه در طول ماه‌گرفتگی به رنگ قرمز درآمد که با رنگ‌های تیم ردس ساکس مطابقت داشت.

و حتی با اینکه دانشمندان اکنون درک خوبی از نحوه عملکرد خورشیدگرفتگی‌ها و زمان وقوع آن‌ها دارند، نوردگرن می‌گوید حس حیرت همچنان باقی مانده است. او می‌گوید: «اولین باری که یک خورشیدگرفتگی کامل را دیدم، دقیقاً می‌دانستم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما همچنان موهای پشت گردنم سیخ شد.» او پیش‌بینی می‌کند که در هشتم آوریل، همان حس شگفتی‌ای که قرن‌ها تماشاگران خورشیدگرفتگی را درگیر کرده بود، یک‌بار دیگر (البته با اجازه‌ی شرایط آب‌وهوا) پدیدار خواهد شد. او می‌گوید: «یک خورشیدگرفتگی کامل در وسط شهر دالاس یا سن آنتونیو همچنان به همان اندازه‌ی یک خورشیدگرفتگی کامل که ۲,۰۰۰ سال پیش در یونان یا ترکیه رخ داده است، تماشایی خواهد بود. همچنان شگفت‌انگیز خواهد بود.»

دسته بندی شده در:

برچسب ها: