تمام چیزی که ما به عنوان روح در جسم، در این تجربه از زندگی بیرونیمان تجربه میکنیم یعنی هر چیزی که ما در دنیای فیزیکی آن را به عنوان واقعیتِ بیرونی حس میکنیم مثل طبیعت، زمین، اکسیژن، آب، میز، صندلی و غیره در حقیقت از فضای مادیِ این واقعیتِ فیزیکی با تمام اجزای تشکیل دهندهاش تشکیل شده است، این بخش بسیار کوچک از هستیِ ما که از دیدِ کیهانی به اندازهی یک اتم دیده میشود یعنی واقعیتِ مادیای که ما از طریق حواس پنجگانهمان تجربه میکنیم، درحقیقت تنها یک نوسان یا یک ارتعاشِ بسیار کوچک است، تنها یک فرکانس، تنها یک لرزش یا موج، یک مرز بسیار ظریف و کوچک الکترومغناطیسی که با آن برخورد داریم و ما آن را واقعیتِ خود یا دنیای فیزیکی میخوانیم و در آن زندگی میکنیم، اما این واقعیتِ قابلِ لمس، حقیقتِ غایی نیست چون ما محدود به حواس جسمی هستیم که تنها توان تجربهی این فرکانس از واقعیت را دارد، یعنی در واقعیتی که این فرکانسِ انرژی برای ما در نظر گرفته حضور داریم، ما آن واقعیت را سنگ، اتم، آب، گاز، آتش، درخت، موجوداتِ زنده، سیاره یا کهکشان و غیره میخوانیم، همچنین ما به عنوان یک روحِ محدود شده در جسم، توانِ حرکت بین فرکانسهای مختلف و رویت واقعیتهای متفاوت با این واقعیتِ فیزیکی را داریم، بنابراین به جای اینکه ماده را برای تعریف فضا و هستی مد نظر قرار دهیم، بهتر است فضا و فرکانس و موجِ انرژی را برای ماده تعریف کنیم.